• وبلاگ : ☼♀هرچي عشقم بكشه♀☼
  • يادداشت : سلام و ببخشيد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سعيد 
    سلام شيما جان

    اول اينکه خسته نباشي و اميدوارم تو همه ي لحظات زندگيت خوش و خرم و موفق باشي
    مطالبت قشنگ بود و حيفم اومد حالا که از اين کوچه ي سرسبز رد ميشم
    يه خسته نباشي به باغبون خوش سليقه اش نگم

    تقديم به تو

    نيمه شبِ پريشب گشتم دچار کابوس‏
    ديدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس
    گفتم: سلام خواجه، گفتا: عليک جانم
    گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم
    گفتم: بگير فالى، گفتا: نمانده حالى
    گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خيالى
    گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى
    گفتا که: مى‏سرايم شعر سپيد بارى‏
    گفتم: ز دولت عشق ؟ گفتا که: کودتا شد
    گفتم: رقيب ؟ گفتا: بدبخت کله پا شد
    گفتم: کجاست ليلى ، مشغول دلربايى ؟
    گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايى
    گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز
    گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
    گفتم: بگو زمويش، گفتا: که مِش نموده
    گفتم: بگو ز يارش، گفتا: ولش نموده
    گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
    گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
    گفتم: کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
    گفتا: خريده قسطى تلويزّيون به جايش‏
    گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏
    گفتا: شده پرستار يا منشى اداره
    گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل
    گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
    گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
    گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا
    گفتم: بکن ز محمل يا از کجاوه يادى
    گفتا: پژو دوو بنز يا گلف تُک مدادى
    گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى
    گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى
    گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره
    گفتا: به جاى هدهد ديش است و ماهواره‏
    گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد
    گفتا: به پست داده ، آوُرد يا نياوُرد ؟
    گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
    گفتا که: ادکلن شد در شيشه ‏هاى رنگى‏
    گفتم: سراغ دارى ميخانه‏اى حسابى
    گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابىنيمه شبِ پريشب گشتم دچار کابوس‏
    ديدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس
    گفتم: سلام خواجه، گفتا: عليک جانم
    گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم
    گفتم: بگير فالى، گفتا: نمانده حالى
    گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خيالى
    گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى
    گفتا که: مى‏سرايم شعر سپيد بارى‏
    گفتم: ز دولت عشق ؟ گفتا که: کودتا شد
    گفتم: رقيب ؟ گفتا: بدبخت کله پا شد
    گفتم: کجاست ليلى ، مشغول دلربايى ؟
    گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايى
    گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز
    گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
    گفتم: بگو زمويش، گفتا: که مِش نموده
    گفتم: بگو ز يارش، گفتا: ولش نموده
    گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
    گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
    گفتم: کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
    گفتا: خريده قسطى تلويزّيون به جايش‏
    گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏
    گفتا: شده پرستار يا منشى اداره
    گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل
    گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
    گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
    گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا
    گفتم: بکن ز محمل يا از کجاوه يادى
    گفتا: پژو دوو بنز يا گلف تُک مدادى
    گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى
    گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى
    گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره
    گفتا: به جاى هدهد ديش است و ماهواره‏
    گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد
    گفتا: به پست داده ، آوُرد يا نياوُرد ؟
    گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
    گفتا که: ادکلن شد در شيشه ‏هاى رنگى‏
    گفتم: سراغ دارى ميخانه‏اى حسابى
    گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابى