☼♀هرچی عشقم بکشه♀☼
نمی دانم چرا امشب غمین و نالانم
و چرا دلم پریشان حال و خشکیده است
و چرا چشمم به دنبال نیلوفر و یـــاس است
می دانم که ذوقم پژمرده و کال است
و سرم هم پر هیاهو و داغ است
شاید از خستگی امروز داغون است
یا شاید از رفتن دوست جا خوردست!
یا کمی هم به غرورم برخوردست
شاید هم شیشه آرزوهایم بشکسته است
یا که از بی دغدغه گی بی جان است
راستی، شاید هم بهار کارش را کرده است!
هرچه هست فقط این را نــمیــدانــم
از چه روی
چنین حالم دگرگون است؟!
...................................................................................
این چند خط خزعولاتی که تقدیمِ حضور شد، مخاطبانی خاص دارد
همچون خودم، پس اگه می بینید نامفهومه دلیلش همینه...
نوشته شده در دوشنبه 90/1/22ساعت
9:48 عصر توسط شیما نظرات ( ) |
Design By : Pichak |