☼♀هرچی عشقم بکشه♀☼
از خودم می ترسم
از نگاهـم ، کـه رد نگاهـش را گـم کرده است
دلم ، که هــوس های بیجا کرده است
سرم،که چرندیاتی در آن، جا خوش کرده است
زبانم ، که عمری رو به غیـبـت کرده است
لبانـم ، که جـوانی را بی هـــویـــت کـرده است
گوش هایم که رسوخ از همه نقصان کرده است
چشمانم، که هرچه لنز طبیست را خز کرده است
صدایم ، که بی پروا دلی را قیامت کرده است
فکـرم ، که به دروغ پـردازی عـادت کـرده است
آری از خودم میترسم، میترسم همچون وقت ظهور
که در آن حین دعاها بالا نروند
دست ها دست به یاری نبرند
یـادها پشت به یـاران بکنند
و می ترسم از ادامه اش که نُت بی جا بزنم
یا که می داند، شاید سکته ای یک جا بزنم!
...................................................................................................
دیشب داشت مخم میترکید، معلومه نه؟!
این چند خط شرحی از دل مشغولی هامه که مخاطبی نه خاص، شاید عام دارد!
Design By : Pichak |